غرور

ساخت وبلاگ
من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید آی! آنها! که به بی برگی من می خندید! مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنیدبرچسب‌ها: من که رفتم غرور...
ما را در سایت غرور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enerjemosbatzendghi بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 14:43

من از میانِ تمامِ کتاب ها آن ‌که شبیهِ تو بود برگزیدم و از دلِ تمام صفحات آن که عطرِ دست‌ های تو را داشت انتخاب ‌کردم و از تمام صفحه ها برگی ‌که به لطافت نگاهِ تو بود دیدم و از این برگ خطی‌ که طعم تو را داشت خواندم اینک دوستت دارم … دوستت دارم و دوستت دارم را مُدام تکرار‌ می‌ کنم که در تو خلاصه می شود ای عصاره ی‌ تمامِ شعرهای ناگفته تو نیز لب به این تکرارِ رویا گونه بُگشا تا خدا به گلهای رازقیِ باغچه اش بگوید از تو یاد بگیرند عطر افشانی رابرچسب‌ها: دوست دارم[ یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۶ ] [ 4:22 ] [ امیرعلی ] [ ] غرور...
ما را در سایت غرور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enerjemosbatzendghi بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 14:43

قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است رفته و چقدر زود از یاد برده که نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و صبوری کند تا از یاد ببرد صاحبش را تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند و فراموش کند که روزی کسی بود که برایش زندگی بودبرچسب‌ها: فراموش نخواهم کرد[ یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۶ ] [ 4:26 ] [ امیرعلی ] [ ] غرور...
ما را در سایت غرور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enerjemosbatzendghi بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 14:43

اشک ها قطره نیستند

 

بلکه کلماتی هستند که می افتند



فقط بخاطر اینکه: پیدا نمی کنند کسی را



که معنی این کلمات را بفهمد!!!!

غرور...
ما را در سایت غرور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enerjemosbatzendghi بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 7:41

با خدا بايد بنشينيم دو تايي


دور ميزي ترجيحا گرد


متقاعدش کنم که تنهايي چقدر درد بزرگي ست


تا لبخند بزرگي شايد


بر صورتِ گرد ِ زمين نقاشي کند


من نمک پرورده ي زخم هاي از آشنا خورده


آنقدر با خرابي اين گريه ساخته ام


که هر کنج اين خانه


از دست ديده ام ، درياست..


برچسب‌ها: درد تنهایی غرور...
ما را در سایت غرور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enerjemosbatzendghi بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 7:41